پسرم کلی کارهای جدید یاد گرفته
پسر گلم درست اول چهار ماهگی بودی که قل خوردن را شروع کردی پنج ماهه شدی عقب عقب میرفتی واول شش ماهگی چار دست وپارفتن رو یاد گرفتی اولش میپریدی مثل خرگوش اما هفت ماهه ديگه کامل چهاردست وپا رفتی کلی تلاش برای سرپا ایستادن وراه رفتن داری کلی از دوستات جلو هستی یعنی بچه هايي که باهم هم سن هستین مثل الیکا دختر عمو یا مهدی پسر عمو یا نازيلا دختر عمه از همه اينا خیلی زودتر یاد گرفتی حتی بعضی هاشون ازشما بزرگترن ولی شما ماشالا زبروزرنگی مامان جان وخلاصه اینم بگم درست شش ماه شما تمام شده بوده همون روز شش ماهگی اسم بابا صدا کردی اگر بدوني بابا ازاين که پسر کوچولوش داره صداش میکنه چقدر خوشحال بود از خوشحالی به همه تلفن زد گفت که طاها کوچولو گفت بابا ومن اون لحظه خداروشکر کردم که بابایی این قدر خوشحال الانم که روزی صد بار اسم بابا روصدامیکنی حتی وقتی گریه میکنی بعضی وقتا ميگي مامان بیشتر ميگي بابا
پسره خوش قدمم
اینم عکس طاها گلی
پسر قشنگم ببخشید که دیر عکس تولدت رو فرستادم اما بهت قول ميدم از تولد تا الان سر يه فرصت مناسب همه عکس هارو بذارم برات عشق مامان این عکسی که برات گذاشتم درست لحظه تولدت هست که همون موقع همکارای بابا زحمت کشیدن وازشما گرفتن تا به بابا نشون بدن آخه بابا خیلی انتظار میکشید تاشماروببینه نه تنها بابا همه خانواده عزیزمامان وقتی به دنیا اومدي با اومدنت يه عالمههههههه شادی واتفاقات خوب برامون آوردی پسر قشنگم دووووووست داااارم