طاها

طاها جان تا این لحظه 8 سال و 8 روز سن دارد

انتظار خیلی سخته خداااااا

طاهاجونم اگه بدونی چقدر روزهارو میشمارم تا هفته ها تا ماهها تا یه روز بلاخره لحظه به دنیا اومدنت برسه، هر هفته که میگذره کلی خوشحالم وتولداون هفته رو بهت تبریک میگم آخه بیشتر به آینده امیدوار میشیم دوست دارم بیای ودل همه روشادکنی از طرف  خانواده بابایی میشی نوه بزرگ پدر بزرگ اینا واز طرف مامانی هم که نوه کوچولو باباجون راستی چند روز پیش همراه مامان جون وبابا جون رفتیم کلی وسیله تخت خواب کمد لباس عروسک ماشین وخیلی چیزای دیگه خریدیم اگه بدونی چقدر ذوق داشتم وچه قدر بابایی ذوق کرد از بابا جون اینا تشکر کردیم، هرشب به گهواره ات نگاه میکنم ومیگم خدایا کی دیگه حالا بعد که کامل چیدم برات عکس میذارم پسر گلم امیدوارم به خوبی وخوشی به دنيا بیای دوست دارم همین جا يه چيز رو هم بهت یادآوری کنم اینکه وقتی تو دنیای ما آدم بزرگا قدم گذاشتی  یه وقت تعهدی که به خدای خودت دادی وتعهدت به اهل بیت ( ع) یادت نره امیدوارم هدف والایی رو برای خودت انتخاب کنی فرشته کوچولو مامان وبابابه امید اون روز. 


تاریخ : 10 دی 1394 - 09:01 | توسط : فاطیما | بازدید : 595 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

لحظه آغاز زندگی

سلام پسر عزیز تر از جانم الان که دارم برات مینویسم دقیقا24 هفته و3 روز هست که تو دل مامان جاگرفتی ورفیق تنهایی های من شدی باهات حرف میزنم میخندم بازی میکنم واز روزی که خدا تورو به من وبابا  هدیه کرده زندگی قشنگ تر وبا هدف نری پیدا کردیم اگه بخوام برات دقیقا بگم از کی یا چه روز ی تودل مامان اومدی ودل مارو شاد کردی در واقع به طور دقیق روزی که من وبابا از وجود نازت خبرداشدی شنبه 24 مرداد1394 بود که من فهمیدم باردارم وبعد به بابا گفتم وکلی هردو خوشحال ودریا روزی که از جنسیتت خبرداشدیم سه شنبه 26 آبان ماه بود که رفتم سونو وگفت نشنیدین پسره یعنی توی  اواخر 18 هفته بود وهزار مرتبه خداروشکر کردم ازاینکه هدیه ای چون تو را به. ما عطا کرده  خداجووووووووپن شکرت به خاطر مهربانی هات


تاریخ : 10 دی 1394 - 08:46 | توسط : فاطیما | بازدید : 560 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

به نام خالقی که تنهاست ولی تنهایی را برای بندگانش نمی پسندد

خدایا بزرگ وتوانا تویی / رحیم و یکتا تویی / پر از مهر وبخشش ومغفرت / که ما قطره هستیم ودریا تویی 

 

الهی بهه امید تو

ساعت 00:4 است امروز چهارشنبه 9 دی ماه 1394 ومن نویسنده این وبلاگ یعنی مامان طاهاجونم هستم دراين لحظه تصمیم به ثبت تک تک لحظات قشنگی که پسر عزیزم طاها سپری میکنه دارم امیدوارم این وبلاگ تازمان که پسر گلم به دنیا بیاد وبزرگ وبزرگ تر بشه به امید خداوند پابرجا بماند وپسرم بخونه ویه یادآوری بشه که از کجا وچه زمان زندگی قشنگی رو آغاز کرده وقدر لحظه لحظه عمرش رو بدونه.

خدا جوووووون شکر به خاطر همه چیز


تاریخ : 10 دی 1394 - 08:26 | توسط : فاطیما | بازدید : 702 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید